کد مطلب:328113 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:495

سوره مائده ، آیات 93-90
یایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلم رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون (90) انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العدوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدكم عن ذكر الله و عن الصلوه فهل انتم منتهون (91) و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و احذروا فان تولیتم فاعلموا انما علی رسولنا البلغ المبین (92) لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصلحت جناح فیما طعموا اذا ما اتقوا و ءامنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و آمنوا ثم اتقوا واحسنوا و الله یحب المحسنین (93)

ترجمه آیات

ای كسانی كه ایمان آورده اید، جز این نیست كه شراب و قمار و بت ها ، یا سنگ هائی كه برای قربانی نصب شده و چوبه های قرعه ، پلید و از عملیات شیطان است . پس دوری كنید از آنها، شاید كه رستگارشوید (.9).

و جز این نیست كه شیطان میخواهد بوسیله شراب و قمار بین شما عداوت و خشم بیندازد و شما را از ذكر خدا و از نماز باز دارد، پس آیا دست بردار از آنها هستید؟! (91).

فرمانبری خدا و اطاعت رسول كنید و دوری كنید از منهیات چه اگر گوش ندهید و اعراض كنید باید بدانید كه تنها بر عهده رسول ما بلاغ آشكار است و بس (92).

بر كسانی كه ایمان آورده اند و عمل صالح كرده اند گناه و حرجی نیست در آنچه كه قبل از این از محرمات خورده اند، البته وقتی كه پرهیز كرده و ایمان آورند و عمل صالح كنند آنگاه پرهیز كرده و ایمان آورند سپس پرهیز كرده و نیكوئی كنند و خداوند دوست میدارد نیكوكاران را (93).

بیان آیات

این آیات به حسب سیاق بی ارتباط به هم نیستند، و مثل این است كه پشت سر هم یا یكدفعه نازل شده اند، و آیه آخری بمنزله دفع توهمی است كه آن توهم را بعدا تفصیل خواهیم داد، به هر حال این آیات همگی در مقام بیان احكام شراب هستند و در بعضی از آنها قمار و در بعضی دیگر انصاب و ازلام هم علاوه شده است ، و ما سابقا در ذیل آیه (یسئلونك عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم كبیر و منافع للناس و اثم هما اكبر من نفعهما) در جلد اول و نیز در تفسیر آیه : (یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوه و انتم سكاری حتی تعلموا ما تقولون )، در جلد چهارم از این كتاب گفتیم كه این دو آیه با آیه (قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم ) و آیه مورد بحث تا جمله (انتم منتهون ) اگر همه به هم منضم و یكجا در نظر گرفته شوند سیاقهای مختلفشان این معنا را می رساند كه شارع مقدس شراب را بتدریج تحریم فرموده است ، نمی خواهیم بگوییم نخست نهی تنزیهی سپس نهی اعافه و در مرتبه سوم نهی كراهتی و در آخرین مرحله نهی تحریمی كرده تا سر از نسخ در آورد.

و نیز نمی خواهیم بگوییم بمنظور رعایت سیاست در اجرای احكام دینی نخست نهی را بطور مبهم سپس روشن تر یا اول خفی و سپس صریح تر بیان فرموده تا كسی بگوید، كلمه (اثم ) در آیه شریفه (قل انما حرم ربی الفواحش ) كه آیه ایست مكی و واقع در سوره اعراف به ضمیمه (قل فیهما اثم كبیر و منافع للناس ) كه آیه ایست مدنی در سوره بقره یعنی اولین سوره مفصلی كه بعد از هجرت نازل شده این نتیجه را می دهد كه شراب حرام است چون دارای اثم است ، و خداوند بطور كلی اثم و فواحش را تحریم فرموده ، و این نتیجه قطعی است ، و مجالی برای تاویل و جائی برای عذر باقی نمی گذارد، بلكه می خواهیم بگوییم نهی تحریمی از خصوص شراب را بتدریج بیان فرموده ، به این معنا كه نخست شراب را در ضمن عنوان گناه كه عنوانی است عام تحریم كرده ، و فرموده است : بگو پروردگار من فواحش (چه علنی و چه در پنهانی ) و همچنین اثم را تحریم نموده آنگاه همان را به تحریم خاص و به صورت نصیحت بیان كرده و فرموده است : بگو كه گر چه برای مردم در این دو یعنی شراب و قمار منافعی است ، الا اینكه گناه آندو از نفعشان بزرگتر است . و نیز فرمود: مبادا با اینكه مست هستید در صدد نماز خواندن برآیید، بلكه صبر كنید تا آنكه بحال خود آمده و بفهمید چه می گویید. البته بنابراینكه مراد از این مستی ، مستی شراب باشد نه مستی و بیخودی خواب ، بار سوم هم او را باز به تحریم خاص و لیكن با تشدید و تاكید هر چه بیشتر بیان كرده و فرموده : (انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان ... فهل انتم منتهون )

ده خصوصیت در این آیات كه تشدید و تاءكید حرمت شراب را می رسانند

چون این چند آیه كه آخرین آیاتی است كه راجع به تحریم شراب نازل شده از چند جهت مشتمل بر تشدید و تاكید است .

یكی از جهت اینكه كلمه (انما) در آن بكار رفته . دوم از اینكه شراب را پلید و رجس خوانده ، سوم اینكه آنرا عمل شیطان نامیده ، چهارم از جهت اینكه مشتمل بر امر صریح است به اجتناب از آن ، پنجم از جهت اینكه فرموده است در آن اجتناب انتظار و توقع رستگاری هست ، ششم از این جهت كه مشتمل است بر بیان مفاسدی كه بر آشامیدن شراب مترتب است ، هفتم از اینكه می پرسد، آیا این مقدار از بیان مرتكبین این عمل را از عمل زشتشان باز می دارد یا نه ؟ هشتم از اینكه بعد از آنهمه تاكید آنان را به اطاعت خداو رسول امر نموده از مخالفتشان بر حذر می دارد، نهم آنكه می فرماید خداوند از اینكه شما اطاعتش بكنید یا نكنید بی نیاز است ، دهم اینكه در یك آیه بعد می فرماید: (لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات ...) چون بنابر توضیحی كه بعدا خواهیم داد این آیه نیز خالی از دلالت بر تشدید نیست .





یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر...







سابقا یعنی در اول همین سوره بحثی درباره (خمر) و (میسر) و (انصاب ) و(ازلام ) گذشت ، و گفتیم كه (خمر) عبارتست از هر مایعی كه در اثر تخمیر(ورآمدن ) خاصیت سكر و مستی بخود گرفته باشد، و خوردنشعقل را تیره و بیهوده كند، معنای (میسر) و (انصاب ) و (ازلام ) ونقل یك قول 175

و (میسر) عبارتست از جمیع انحاء قمار، و (انصاب ) عبارتست از همان بت ها و یا سنگ هائی كه برای ذبح قربانیها در اطراف خانه كعبه نصب می كرده اند، سنگهائی بوده كه مردم به آن تبرك می جسته و درباره آن عقیده هائی داشتند، و (ازلام ) عبارتست از چوبهائی كه با آن بطرز مخصوصی قمار می كرده اند، و چه بسا اطلاق بر چوبه تیرهائی می شده كه در ابتدای هر كار مثلا در موقع عزیمت به سفر و امثال آن با آنها تفال می زده اند، لیكن این كلمه در اول همین سوره به معنای اول آمده است ، زیرا در بین چیرهائی ذكر شده بود كه تصرف و خوردنش حرام بود، از این رو بعید نیست كه در این آیه هم به همان معنا باشد، نه به معنای تفال .

خواهید گفت : كلمه (ازلام ) در این آیه نمی شود به معنای قمار باشد، زیرا كلمه میسر خود تمامی انحاء قمار حتی قمار با ازلام را شامل هست ، و با ذكر میسر حاجت به این نیست كه ازلام به معنای قمار ذكر شود، درست است كه اگر ذكر شد از قبیل ذكر خاص ‍ بعد از عام است ، كه خود تعبیری است شایع ، لیكن ذكر خاص بعد از عام برای افاده نكته ایست ، و در اینجا هیچ فائده ای در ذكر ازلام بعد از میسر نیست . پس ازلام در اینجا متعینا به معنای تیرهای تفال است كه خیلی در عرب شایع بوده ، در ابتدای هر كار بزرگی با پاره چوب هائی بنام ازلام استخاره و فال می گرفته اند

یعنی اگر بزرگان قبیله جذیمه بسیار كشته شدند، باری زنان آنها در عوض برای ما با ازلام فال می زنند.

و این فال زدن با ازلام بطوری كه از روایات استفاده می شود اینطور بوده كه سه عدد چوب نازك و شبیه به هم نظیر چوبه تیر تهیه كرده و به یكی می نوشتند: (انجام بده ) و به دیگری می نوشته اند: (انجام مده )، آنگاه شخص فال گیر این دو را با چوبه سومی بدون اینكه چیزی در آن نوشته باشد در امانه ای كه همراه دارد ریخته كسانی كه فال می خواسته اند به او مراجعه كرده و او یكی از آن سه چوبه را از خریطه بیرون می كشید، اگر به آن نوشته بود: (انجام بده ) آن شخص تصمیم می گرفت و در پی انجام آن كار می رفت ، و اگر نوشته بود: (انجام مده ) از آن كار صرفنظر می كرد، و اگر چیزی بر آن نوشته نبود بار دیگر فال می گرفت ، و این عمل را اینقدر تكرار میكرد تا یكی از آن چوبه ها كه نوشته داشت بیرون آید، این عمل را استقسام می گفته اند، و وجه تسمیه اش به این اسم این بوده كه با این عمل به خیال خود قسمت و سهم خود را از روزی و خیرات طلب می كرده اند.

و در شریفه ، خود دلیل بر حرمت این عمل است ، چه در حقیقت در پی كسب علم غیب بودن است ، و همچنین هر عملی كه نظیر این باشد، مانند استخاره با تسبیح یا امثال آن .

جواب این گفتار یكی همان است كه گفتیم (ازلام ) در اول سوره ظهور در استقسام به (اقداح ) دارد كه خود نوعی قمار بوده ، در این جا هم به همان معنا است .

و به فرض اینكه اول سوره شاهد و قرینه برای اینجا نباشد تازه لفظی است مشترك در دو معنا، كه چون در خود آیه قرینه ای بر تعیین یكی از آن دو نیست تعیین مراد از آن منوط به دلیل خارج و روایت است ، و خوشبختانه روایات زیادی از ناحیه ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) داریم كه همه دلالت دارند بر اینكه مراد از (ازلام ) همان قمار است نه (تفال )، و آن روایاتی است كه در باب استخاره با تسبیح و غیر آن در مواقع حیرت و سرگردانی وارد شده است ، و وقتی (تفال ) جایز شد متعینا (ازلام ) به همان معنای قمار خواهد بود، و

حقیقت امر در خصوص عمل استخاره

حقیقت امر این است كه انسان وقتی بخواهد به كاری دست بزند ناچار است زیر و روی آن كار را بررسی نموده و تا آنجا كه می تواند فكر خود را كه غریره و موهبتی است خدادادی بكار بیندازد، و چنانچه از این راه نتوانست صلاح خود را در آن كار تشخیص دهد ناگزیر باید از دیگران كمك فكری گرفته و تصمیم خود را با كسانی كه صلاحیت مشورت و قدرت تشخیص صلاح و فساد را دارند در میان بگذارد، تا به كمك فكر آنها خیر خود را در انجام دادن و ترك آن كار تشخیص دهد، و اگر از این راه هم چیزی دستگیرش ‍ نشد چاره ای جز اینكه متوسل به خدای خود شده و خیر خود را از او مسئلت نماید ندارد.

و این همان استخاره است ، و نباید این عمل را كه عبارتست از اختیار چیزی كه با استخاره تعیین شده دعوی علم غیب نامید، و نیز نباید آنرا تعرض به شوون الوهیت پروردگار نام نهاد، كما اینكه مشورت را هم نباید به خیال اینكه تشریك غیر خدای تعالی است در امور خود شرك نامید، و خلاصه هیچ مانع و محذور دینی در استخاره و مشورت نیست ، چون استخاره كاری جز تعیین یكی از دو طرف تردید را انجام نمی دهد، نه غیر واجبی را واجب و حلالی را حرام و خلاصه حكمی از احكام خدای را تغییر می دهد، و نه آدمی را به آنچه در پس پرده غیب است خبردار می كند، تنها و تنها می گوید: خیر صاحب استخاره در فعل است یا در ترك ، و به این وسیله او را از حیرت و تردید نجات می دهد، و اما اثر فعل و ترك در آینده چه خواهد بود و چه حوادثی را به بار خواهد آورد از عهده استخاره بیرون است ، و استخاره از تعیین این جهت ساكت است ، و آینده صاحب استخاره از خیر و شر عینا مانند آینده كسی است كه استخاره نكرده ، و كار خود را با فكر و مشورت انجام داده است .

رد یك توهم در خصوص استخاره با قرآن

همین اشكال را ممكن است كسی در استخاره با قرآن كرده و توهم كند كه استخاره با قرآن بدست آوردن علم غیب است ، چون نفس صاحب استخاره از استخاره با قرآن و تفال به آن و امثال آن نحوست و میمنتی احساس می كند، و اگر استخاره اش خوب بود انتظار خیر و نفعی را می كشد، و اگر بد بود مترصد شر و ضرری می شود. لیكن این اشكال نیز توهمی بیش نیست ، چون بطریق صحیح هم از شیعه و هم از اهل سنت روایاتی داریم كه پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) خودش تفال به خیر می زد، و مردم را هم به این عمل توصیه می فرمود، و از فال بد زدن نهی می نمود، و می فرمود: هر جا هم كه فال بد زده شد توكل به خدا كنید و در پی كار خود روید، بنابراینهیچ مانعی از تفال زدن با قرآن كریم و امثال آن بنظر نمی رسد، چه اگر استخاره خوب بود صاحب استخاره عمل را با طیب نفس و دل پاك انجام می دهد، و اگر بد بود توكل به خدا كرده و در پی كار خود می رود.

پس استخاره با قرآن جز همان طیب نفس و رفع تردید و سرگردانی و امید به نفع و سعادت اثر دیگری ندارد، و ما بزودی راجع به خصوص استخاره بحثی مفصل خواهیم كرد (ان شاء الله تعالی ).

از آنچه گفته شد بدست آمد اینكه بعضی از مفسرین (ازلام ) را به معنای (تفال ) حمل نموده ، آنگاه حرمت استخاره را از آن استنتاج كرده و آیه را دلیل بر بطلان آن قرار داده اند، صحیح نیست ، و نمی توان آنرا به آیه نسبت داد.

معنای رجس ...

(رجس من عمل الشیطان ) (رجس ) (به كسر را) بنابرآنچه راغب در مفردات خود گفته مانند نجس هر چیز پلیدی را گویند، و اما (رجاست ) (به فتح را و سكون جیم ) به معنای وصف پلیدی است ، مانند نجاست و قذارت كه عبارتند از پلیدی یعنی حالت و وصفی كه طبایع از هر چیزی كه دارای آن حالت و وصف است از روی نفرت دوری می كنند، و پلید بودن اینهایی كه در آیه ذكر شده است از همین جهت است كه مشتمل بر وصفی است كه فطرت انسانی نزدیكی به آن را برای خاطر آن وصفش جایز نمی داند، چون كه در آن هیچ خاصیت و اثری كه در سعادتش دخیل باشد و احتمال دهد كه روزی آن خاصیت از آن پلیدی جدا شود، نمی بیند، كما اینكه چه بسا آیه شریفه (یسئلونك عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم كبیر و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما) هم اشاره به این معنا داشته باشد، چون بطور مطلق گناه خمر و میسر را بر نفع آنها غلبه داده ، و هیچ زمانی را استثنا نكرده ، و شاید از همین جهت پلیدی های مذكور را به عمل شیطان نسبت داده ، و كسی را با شیطان شریك در آنها نكرده ، چه اگر در آنها جهت خیری بود لابد از ناحیه غیر شیطان بود، و آن غیر شیطان با شیطان شریك می شد، و در آیه بعد هم فرمود: (انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوه ...) یعنی شیطان می خواهد بوسیله همین پلیدی ها یعنی شراب و قمار بین شما دشمنی و كدورت بوجود آورده و مانع شما از ذكر خدا و نماز شود.

و نیز در آیات زیادی شیطان را برای انسان دشمن معرفی نموده كه هیچگاه خیر آدمی را نمی خواهد، و فرموده : (ان الشیطان للانسان عدو مبین ) و نیز فرموده : (كتب علیه انه من تولاه فانه یضله ) و نیز فرموده : (ان یدعون الا شیطانا مریدا لعنه الله ) پس ‍ لعنت خود را بر او ثابت و او را از هر خیری طرد كرده است ، و از طرفی هم در آیات زیادی بیان فرموده كه اعمال شیطان نظیر اعمال ما نیست بلكه تماسش با انسان و اعمال انسان از راه تسویل و وسوسه و اغواء است یعنی در قلب او القاآتی می كند و در نتیجه او را گمراه می سازد، از آن جمله در آیه زیر از قول خود شیطان می فرماید: (قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین الا عبادك منهم المخلصین قال هذا صراط علی مستقیم . ان عبادی لیس لك علیهم سلطان الا من اتبعك من الغاوین ) بندگان خدای را به اغواء و گمراه ساختن تهدید كرده ، و خدای تعالی هم در جوابش نفوذ و قدرت وی را از بندگان خالص خود نفی كرده ، و فرموده : نفوذ تو تنها در گمراهانی است كه تو را پیروی كنند. و نیز پاره ای از كلمات او را كه روز قیامت در خطاب به مردم می زند از او نقل كرده می فرماید: (ما كان لی علیكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لی ) و درباره چگونگی دعوتش می فرماید: یا بنی آدم لا یفتننكم الشیطان ) تا آنجا كه می فرماید: (انه یراكم هو و قبیله من حیث لا ترونهم ) یعنی هان ای بنی آدم زنهار كه شیطان فریب تان ندهد، چه او و نفرات او شما را می بینند از جائی كه شما آنان را نمی بینید، بیان فرموده است كه دعوت او نظیر دعوت یك انسانی از دیگری به گفتن او و شنیدن آن دیگری نیست ، بلكه بطوریست كه داعی (شیطان ) مدعو (انسان ) را می بیند، و لیكن مدعو، داعی را نمی بیند، و آیه شریفه (من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس . من الجنه و الناس ) در حقیقت تفصیل آن اجمالی است كه ما از آن آیات استفاده كردیم ، چه صریحا می فرماید: اعمال شیطان به تصرف و القا در دلها است ، از این راه است كه انسان را به ضلالت دعوت می كند.

پس از آنچه گفته شد این معنا به خوبی روشن گردید كه : رجس و شیطانی بودن شراب و سایر مذكورات در آیه از این جهت است كه اینها كار آدمی را به ارتكاب اعمال زشتی كه مخصوص به شیطانست می كشانند، و شیطان هم جز این كاری ندارد كه وسوسه های خود را در دلها راه داده و دلها را گمراه كند، و از همین جهت در آیه مورد بحث آنها را رجس نامیده ، چون در آیات دیگری هم گمراهی را رجس خوانده ، از آن جمله فرموده است : (و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا كانما یصعد فی السماء كذلك یجعل الله الرجس علی الذین لا یومنون و هذا صراط ربك مستقیما) آنگاه در آیه بعدی این معنا را كه رجس بودن اینها ناشی از این است كه عمل شیطانیست بیان نموده و می فرماید: (انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدكم عن ذكر الله و عن الصلوه - شیطان از دعوت به اینگونه اعمال جز شر شما را نمی خواهد، و

اشاره به اینكه شیطان بر فكر آدمی در بعضی موارد سلطه دارد و مراد از مجسم شدنشیطان ، مجسم شدن برای فكر ب شر است

خواهید گفت ملخص این بیان این شد كه معنای رجس بودن شراب و امثال آن این است كه ساختن و یا مثلا خوردن آن كار آدمی را به وسوسه های شیطانی و گمراهیش می كشاند و بس ، و حال آنكه از روایات زیادی استفاده می شود كه شیطان خودش بصورت آدمی مجسم شده و طرز تهیه شراب را به انسانها یاد داده است . در جواب می گوییم آری درست است اینكه چنین اخباری داریم ، و اینكه گر چه اخبار در باب تجسم شیطان در ساختن شراب بحد تواتر نمی رسند و لیكن در ابواب مختلف مانند تجسم او برای انبیا و اولیا و بعضی از افراد انسانی و مانند تجسم ملائكه یا تجسم دنیا و یا اعمال انسانی و امثال آن بسیار بچشم می خورند، و نیز درست است كه قرآن هم بعضی از این اخبار را تایید می كند، مانند آیه (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا) الا اینكه باید دانست كه ورود یك قصه در یك خبری و یا چند خبر باعث نمی شود كه ما دست از ظهور آیه قرآنی با اینكه مورد تایید آیات دیگری است برداریم ، خلاصه از آیات بیش از این استفاده نمی شود كه شیطان تنها درافكار، آنهم در بعضی از موارد تسلط دارد و بس ، و اگر هم در روایتی داشت شیطان مجسم شده و چیزی را ساخته یا ساختن آنرا به بشر یاد داده بیش از این دلالت ندارد كه برای فكر بشر مجسم شده ، و در فكرش تصرف كرده باشد.

و ما (ان شاء الله تعالی ) بزودی بحثی را راجع به این موضوع یعنی تجسم شیطان و فرشته و امور معنوی دیگر در تفسیر آیه : (سبحان الذی اسری بعبده ) در جای مناسب دیگری عنوان خواهیم كرد، و فعلا به انتظار رسیدن موقع مناسب می گذاریم (فاجتنبوه لعلكم تفلحون ) گفتیم : یكی از وجوهی كه نهی را در این آیه تاكید می كند - بعد از ذكر مفاسد - امر به اجتناب است ، و این امر برای این است كه نهی بهتر در دلها جای گیر شود، یكی دیگر از وجوه تاكید امید به رستگاری است ، برای كسی كه اجتناب كند، كه خود شدیدترین مراتب تاكید را می رساند، زیرا این معنا را كه : امید رستگاری نیست برای كسانی كه از این عمل اجتناب نمی ورزند، تثبیت می كند.





انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر...







راغب در كتاب مفردات خود گفته است ، (عدو) به معنای تجاوز ضد التیام است كه اگر نسبت به قلب غیر ملتئم لحاظ شود گفته می شود: (عداوه و معاداه ) (دشمنی ) و اگر نسبت به راه رفتن غیر ملتئم رعایت شود گفته می شود (عدو - دویدن )، و اگر نسبت به معاشرت غیر ملتئم ملاحظه شود گفته می شود (عدوان و عدو) و از آن باب است قول خدای تعالی كه می فرماید: (فیسبوا الله عدوا بغیر علم ) و اگر نسبت به اجزاء محل نشستن غیر ملتئم ملاحظه شود گفته می شود: (مكان ذو عدواء - محلی ناصاف ) و (عدو) به معنای دشمنی را هم در مفرد و هم در جمع (عدو) می گویند، هم می گویند (رجل عدو) و (قوم عدو) و در قرآن است : (و یوم یحشر اعداء الله ).

(بغض ) و (بغضاء) ضد محبت است ، و صد به معنای گردانیدن راه است بر كسی و یا چیزی (انتها) هم به معنای پذیرفتن نهی است و هم به معنای ضد ابتدا. معنای لغات آیه بیان شد اینك به تفسیر آن پرداخته و می گوییم :

وجه اینكه شراب و قمار رجس و عملی شیطانی شمرده شده اند

همانطوری كه سابقا اشاره شد سیاق این آیه بیان جمله (من عمل الشیطان ) یا (رجس من عمل الشیطان ) است ، و معنایش این است كه اینكه گفته شد این امور از عمل شیطانند یا هم رجس و هم از عمل شیطانند برای این است كه شیطان هیچ غرضی از این اعمال خود یعنی خمر و میسر ندارد، مگر ایجاد عداوت و بغضا بین شما، و اینكه به این وسیله شما را به تجاوز از حدود خدا و دشمنی با یكدیگر وادار كند، و در نتیجه بوسیله همین شراب و قمار و انصاب و ازلام شما را از ذكر خدا و نماز باز بدارد، و اینكه عداوت و بغضا را تنها از آثار شراب و قمار دانسته از این جهت است كه این اثر در آن دو ظاهرتر است ، چون معلوم است كه نوشیدن شراب باعث تحریك سلسله اعصاب شده و عقل را تخدیر و عواطف عصبی را به هیجان در می آورد، و این هیجان اعصاب اگر در راه خشم و غضب بكار رود معلوم است كه چه ثمرات تلخی به بار می آورد و بزرگترین جنایت را، حتی جنایاتی را كه درندگان هم از ارتكاب آن شرم دارند برای شخص مست تجویز می كند، و اگر در مسیر شهوت و بهیمیت قرار گیرد معلوم است كه سر به رسوائی در آورده و هر فسق و فجوری را چه درباره مال و عرض خود و چه درباره دیگران در نظرش زینت داده و او را به هتك جمیع مقدسات دینی و اجتماعی وا می دارد، دزدی و خیانت و دریدن پرده محارم خود و فاش كردن اسرار و ورود به خطرناك ترین ورطه های هلاكت و امثال آن را در نظرش ناچیز جلوه می دهد، چنانكه آمار ممالك مترقی كه نوشیدن مشروبات الكلی در بینشان رواج دارد نشان داده كه درشت ترین ارقام جنایات و حوادث ناگوار و فسق و فجورهای شرم آور و ننگین در اثر نوشیدن این آب آتشین است .

میسر (قمار) و مفاسد اجتماعی آن

اما (میسر) كه همان قمار است آن نیز در ضرر و مفسده دست كمی از شراب ندارد زیرا قمار سعی و كوششی را كه شخص در مدتهای طویل در راه جمع مال و بدست آوردن وجهه و آبرو بكار برده در كمترین مدت از بین برده و علاوه بر اینكه مال آدمی را تباه می سازد چه بسا عرض و آبرو و بلكه جان آدمی را هم در مخاطره قرار می دهد. حال اگر در راه قمار پیروز شد و از این راه مالی بدست آورد تازه همین مال او را به یك انحرافهای دیگر دچار می سازد، و آن اینست كه چون این مال را به زحمت كسب نكرده در راه صحیح هم خرج نمی كند، و سیر معتدلی را كه تاكنون در زندگی صحیح و عاقلانه خود اتخاذ كرده بود تباه ساخته و او رامردی ولخرج و تنبل و اهل لهو و فجور می سازد، چنین كسی هیچ وقت حوصله اینكه مایحتاج زندگی خود را از راه مشروع بدست آورد نداشته و همواره در پی راه های نامشروع است ، و همچنین اگر مغلوب شود و هستی خود را ببازد كه همین بی پولی و زیانكاریش او را به كینه توزی نسبت به حریف قمار خود واداشته و در نتیجه یك عمر را به حسرت یا خشم و عصبانیت می گذارند.

این مفاسدی كه گفته شد گر چه از آنجائی كه كمتر بچشم اشخاص عوام و ساده لوح می خورد، و شاید یك یك آنها بیش از یكبار و دوبار مواجه با آنها نشود، از این جهت فسادش خیلی برای آنها روشن نیست ، و لیكن همین نادر است كه اگر جلوگیری نشود غالب و این یكبار چند بار و این اندك بسیار شده ، رفته رفته كار جامعه را بجائی می كشاند و بلوایی از وحشیت و همجیت در آن راه می اندازد، كه هیچ چیز جز عواطف سركش و وسوسه كشنده در آن حكومت نكند.

پس ، از آنچه تاكنون گفته شد این معنا روشن شد كه حصری كه از كلمه (انما) در آیه : (انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدكم عن ذكر الله و عن الصلوه ) استفاده می شود راجع به یك یك آن گناهان یعنی خمر و میسر و انصاب و ازلام نیست ، بلكه راجع است به مجموع آنها مگر مفسده (صد - جلوگیری ) از ذكر خدا و نماز كه از مفاسد همه و یك یك آنها است ، نتیجتا عداوت و بغضا مخصوص به شراب و قمار خواهد بود، و از این كه در جمله (و یصدكم عن ذكر الله و عن الصلوه ) نماز را جدای از ذكر خدا اسم برد، با اینكه نماز هم ذكر خداست ، استفاده می شود كه چون نماز فرد كامل از ذكر است ، خدای تعالی اهتمام بیشتری به امر آن دارد، و در روایت صحیح از رسول الله وارد است كه فرمود: نماز ستون دین است .

و همچنین در آیات بسیار زیادی از قرآن كریم به این معنا اشاره شده است ، بطوری كه جا برای شك و تردید باقی نگذاشته ، از آن جمله فرموده است : (قد افلح المؤ منون . الذین هم فی صلوتهم خاشعون ...) و نیز فرموده : (و الذین یمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوه انا لا نضیع اجرا المصلحین ) و نیز فرموده : (ان الانسان خلق هلوعا. اذا مسه الشر جزوعا. و اذا مسه الخیر منوعا. الا المصلین ...) و فرموده : (اتل ما اوحی الیك من الكتاب و اقم الصلوه ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر) و فرموده : (فاسعوا الی ذكر الله ) و نیز فرموده : (و اقم الصلوه لذكری ) و همچنین آیات بسیار دیگری . و اینكه در آیه مورد بحث ذكر را از نماز مقدم داشته برای این بوده است كه تنها و تنها مقصود از دعوت الهی آن بوده است .

آری ، ذكر خدا خمیر مایه سعادت دنیا و آخرت ، و روح زنده هر پیكره ای از عبادات است ، كما اینكه در این آیات : (قال اهبطا منها جمیعا بعضكم لبعض عدو فاما یاتینكم منی هدی فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی . و من اعرض عن ذكری فان له معیشه ضنكا. و نحشره یوم القیامه اعمی ) كه مربوط است به اولین روز تشریع دین و خطاب است به آدم ابوالبشر و همچنین در این آیات : (و یوم یحشره م و ما یعبدون من دون الله فیقول ء انتم اضللتم عبادی هولاء ام هم ضلوا السبیل . قالوا سبحانك ما كان ینبغی لنا ان نتخذ من دونك من اولیاء و لكن متعتهم و آباءهم حتی نسوا الذكر و كانوا قوما بورا) و در این آیه (فاعرض عن من تولی عن ذكرنا و لم یرد الحیوه الدنیا ذلك مبلغهم من العلم ) و ذكر خدا در این آیات در مقابل فراموشی او بكار رفته كه مستلزم از یاد بردن عبودیت و انجام مراسم دینی است كه جز انجام آن راه دیگری برای سعادت نفس نیست ، چنانكه آیه شریفه (و لا تكونوا كالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم ) هم اشاره به همین معنا دارد.

چگونه شیطان با شراب و قمار بین آدمیان دشمنی و كینه ایجاد كرده ، انان را از ذكرخدا و نماز غافل می سازد

اما اینكه فرمود: (فهل انتم منتهون ) استفهامی است توبیخی كه مختصر دلالتی بر اینكه مسلمین آنروز خیلی گوش به فرمان خدا نبوده اند دارد، چون از آن استفاده می شود كه نواهی دیگری را كه قبل از این نهی بگوششان خورده اطاعت نكرده اند، این آیه یعنی : (انما یرید الشیطان ان یوقع ...) به منزله تفسیری است برای آیه (یسئلونك عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم كبیر و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما) زیرا بیان می كند كه نفع و گناهی كه در آن آیه در خمر و میسر فرض شد طوری نیستند كه روزی از هم جدا شده و تنها نفع آندو بماند، یا نفعش غالب شود، تا در نتیجه حلال گردد، و مانند دروغ مصلحت آمیز نیست كه در عین اینكه گناه است ممكن است روزی نافع شود، و چه بسا روزی در اصلاح ذات بین و امثال آن نفعش بحدی برسد كه بر ضررش غالب و در نتیجه حلال و جایز گردد، و تفسیر بودنش از اینجاست كه بعد از اینكه می فرماید: (رجس من عمل الشیطان ) آنگاه رجس بودن آنرا بوسیله كلمه (انما) حصر نموده و فرموده : (انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدكم عن ذكر الله و عن الصلوه - این اعمال جز این نخواهد بود كه هر وقت واقع شوند، رجس و پلید و عمل شیطانند، و شیطان هم جز اینكه بوسیله این ها بین شما عداوت و بغضا بیندازد و شما را از نماز و یاد خدا غافل سازد غرض دیگری ندارد) و كوتاه سخن اینكه ، هیچ امیدی به اینكه روزی نفع این اعمال از گناهش بیشتر و در نتیجه مباح شوند، نیست . (دقت بفرمائید).





و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و احذروا...







تاكید امری است كه قبلا به اجتناب از این پلیدی ها كرده بود، و وجه تاكید نخست این است كه امر می كند به اطاعت خداوند سبحان كه امر تشریع بدست اوست ، و در ثانی به اطاعت رسول اللهی كه اجرای دستورات شرع محول به اوست ، و در ثالث به تحذیر صریح از مخالفت .

و در این فقره : (فان تولیتم فاعلموا انما علی رسولنا البلاغ المبین ) تاكیدی است كه در آن معنای تهدید است ، مخصوصا از جهت اینكه می فرماید: (فاعلموا) زیرا این خود اشاره است به اینكه شما مرتكبین خمر و میسر و غیره و نافرمانیهای خود را یك نوع غلبه بر رسول الله (صلی الله علیه و آله ) پنداشته اید، و نفهمیدید، یا فراموش كردید كه رسول الله (صلی الله علیه و آله ) در این بین سود و زیانی ندارد، و جز رسانیدن پیغام و تبلیغ ماموریت خود وظیفه دیگری ندارد، و این نافرمانیها برگشتش به دشمنی با خدای تعالی است ، و ندانستید كه شما در حقیقت در مقام معارضه با ربوبیت پروردگار خود بر آمده اید.

سابقا در اول همین بحث گذشت كه این آیات در تحریم خمر و میسر و غیره مشتمل بر فنون مختلفی است از تاكید. یكی ابتدای به جمله (یا ایها الذین آمنوا) آنگاه بكار رفتن كلمه حصر (انما) سپس پلید خواندن آن گناهان ، بعد از آن نسبت دادن آنها به عمل شیطان ، و امر صریح به اجتناب و امید داشتن به رستگاری دردوری و اجتناب از آنها، بعد از آن بر شمردن مفاسد عمومی آنها یعنی عداوت و بغضا، و انصراف از نماز و ذكر خدا، سپس توبیخ مرتكبین به اینكه از نهی الهی متاثر و منتهی نمی شوند، آنگاه امر به اطاعت خدا و رسول و تحذیر از مخالفت ، و بعد از همه اینها تهدید به اینكه اگر بار دیگر مرتكب شوند و از دستور خدا سرپیچی كنند بدانند كه سرپیچیشان بعد از اتمام حجت و بلاغ مبین بوده است .





لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا...







(طعم ) و (طعام ) به معنای خوردن است ، و تنها در خوردنی ها بكار می رود، نه خوردنیها و آشامیدنیها، و در لسان اهل مدینه به معنای گندم است ، گاهی هم این كلمه به معنای چشیدن مره طعام می آید، در آن صورت هم در معنای آشامیدن و هم در معنای خوردن استعمال می شود، كما اینكه در قرآن در آنجا كه می فرماید: (فمن شرب منه فلیس منی و من لم یطعمه فانه منی ) به معنای آشامیدن آمده و در بعضی از احادیث كه رسول الله (صلی الله علیه و آله ) در توصیف آب زمزم فرموده دارد كه هم طعامی است برای خوردن و هم شفا برای مرض ، كه به معنای غذا استعمال شده است .

سیاق این آیه شریفه طوری است كه نمی توان آنرا غیر مربوط به آیات قبلیش گرفت ، چنانكه بعضی گرفته اند و جز برای اینكه آنرا متصل به ما قبل دانست صلاحیت ندارد، بنابراین آیه جواب است از سؤ الی كه ممكن است بخاطر كسی بیاید. و آن اینست كه با این همه گناه كه در این عمل است پس مؤ منین ی كه قبل از حرام شدن آن یا قبل از نزول این آیه مرتكب آن شده اند تكلیفشان چیست ؟ جواب می دهد اگر تقوا پیشه كنند خطری متوجهشان نیست . و اینكه گفتیم سیاق آیه جز این را نمی پذیرد، برای این بود كه جمله : (فیما طعموا) مطلق است و قیدی هم در كلام نیست . و از طرفی ، آیه در مقام رفع خطر از این طعام مطلق است ، و این مطلق را با این بیان : (اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و امنوا ثم اتقوا و احسنوا) مقید كرد به تقوا، و قدر متیقن از این تقوا كه سه بار در آیه ذكر شده است ، حق تقوا است ، یعنی تقوای شدید. بنابراین ، اینكه گفتیم بعضی مراد از طعام را خوردنیها گرفته آنگاه برای اینكه آیه معنای صحیحی بخود بگیرد توجیهاتی كرده اند صحیح نیست ، زیرا بنابراین ، معنا یا این است كه این آیه می خواهد مفهوم خود را ثابت كند، یا آنكه در این مقام نیست ، اگر غرض اثبات مفهوم باشد یعنی خوردنیهای حلال را بر غیر مؤ منین با تقوا حرام كند سر به مخالفت صریح امثال آیه : (قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیوه الدنیا خالصه یوم القیمه ) در می آورد.

زیرا از این آیه و امثالش بلكه از مذاق دین اسلام استفاده می شود كه احدی را منع از خوردنیهای حلال نكرده چون فطرت انسان ناچار به مباح دانستن آن در حیات انسانی می باشد. و یا این است كه نمی خواهد مفهوم خود را اثبات كند، در این صورت برگشت معنای آیه به این می شود: جایز است خوردن برای كسانی كه ایمان آورده اند و عمل صالح می كنند بشرطی كه تقوا پیشه خود سازند. و حال آنكه جواز خوردن مختص به پارسایان نیست ، بلكه برای مردم بی تقوا هم جایز است ، و بفرضی هم كه مختص به مردم با تقوا باشد شرط نیست كه مرتبه شدید از تقوا را دارا باشند، این اشكال به تمام وجوهی كه در توجیه آیه بنابر حمل (فیما طعموا) بر مطلق طعامهای حلال نه بر شراب ذكر كرده اند وارد است ، و هیچكدام خالی از این اشكال نیست ، زیرا برگشت معنای همه آن وجوه به این معنا است : كسانی كه ایمان آورده و عمل صالح می كنند اگر از محرمات بپرهیزند حرجی بر آنها نیست كه از خوردن حلالها بهره مند شوند. و واضح است كه این معنا خالی از یكی از آن دو اشكال نیست .

وجوه مختلفی كه در بیان مراد آیه : (لیس علی الذین امنوا و عملو الصالحات جناحفیما طعموا) گفته شده است

بعضی گفته اند كه در این آیه چیزی حذف شده ، و تقدیر آن چنین است : (لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا و غیره اذا ما اتقوا المحارم - حرجی نیست بر كسانی كه ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند در آنچه تاكنون از این گناه و غیر آن مرتكب شده اند مادامی كه از حرامها بپرهیزند)، و این وجه صحیح نیست ، زیرا صرفنظر از اینكه در كلام دلیلی بر این تقدیر نیست اشكال سابق هم در جای خود باقی است .

بعضی دیگر گفته اند: ایمان و عمل صالح با هم شرط حقیقی نیستند، بلكه شرط، تنها تقوا و پرهیز از محرمات است ، و ایمان و عمل صالح را بعنوان دلیل بر وجوب تقوا ذكر فرموده .

این وجه نیز صحیح نیست و از ظاهر آیه بسیار بعید است ، زیرا ظاهر سیاق آیه اینست كه می خواهد نفی كند حرج را از شرابخواری های گذشته ، و این نفی حرج هیچ شرطی ندارد، نه ایمان و نه عمل صالح و نه تقوا و پرهیز از محارم .

كسانی دیگر هم در توجیه آیه گفته اند: ایمان ، عمل صالح و تقوا هر سه شرطند، نه فقط تقوا، بدلیل اینكه نسبت به مومن صحیح است گفته شود كه حرجی بر او نیست و لیكن نسبت به كافر صحیح نیست ، چون او مستحق عقاب است .

این وجه هم باطل است ، برای اینكه با این حرفها نمی توان آیه را مخصوص به مؤ منین كرد، چون این آیه عینا نظیر آیه (قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق و آیه قل لا اجد فیما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یكون میته او دما مسفوحا) است كه هیچ اختصاصی به مؤ منین ندارند، و اسمی از مؤ منین در آنها برده نشده ، یا نظیر آیه (یا ایها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثی ) تا جمله (ان اكرمكم عند الله اتقیكم ) است كه خطاب را متوجه عنوان (ناس ) كرده كه هم شامل مؤ من است و هم شامل كافر.

بعضی دیگر گفته اند: كافر، راه معرفت حلال و حرام را بر خود بسته ، از این رو در دو آیه مورد بحث خطاب متوجه خصوص مؤ منین شده .

این نیز فاسد است زیرا هم اشكال وجه قبلی بر آن وارد است ، و هم اینكه اشكالی را كه ناشی بود از جمله (اذا ما اتقوا...) بر طرف نمی سازد.

وجه بدون اشكال در معنای آیه شریفه

پس آنچه بی اشكال است این است كه بگوییم : آیه مورد بحث از نظر اینكه متصل است به آیات قبلی خود و با آنها در یك سیاق است معنای همانها را هم می دهد، بنابراین ، آیه مورد بحث مانند آیات قبلی خود متعرض حال مسلمین است كه مبتلای به شرب خمر بوده یا گاهگاهی آنرا می نوشیده اند، و از راه قمار مال بدست آورده یا از گوشت قربانیان انصاب خورده اند، گویا زبان حال این گونه اشخاص بعد از نزول آیات تحریم این بوده كه تكلیف ما و سایر مسلمین كه مثل ما هستند نسبت به گذشته و شراب هائی كه خورده ایم و گناهانی كه كرده ایم چیست ؟ و گویا این آیه جواب است از زبان حال آنها به اینكه حرجی بر آنها نیست ، در صورتی كه از مردان با ایمان و صالح و با تقوا و نیكوكار باشند، با ایمان باشند، یعنی به خدا و تمامی احكامی كه بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نازل شده ایمان داشته باشند، صالح باشند، یعنی جز عمل نیك انجام ندهند، با تقوا باشند یعنی خود را در مسیر تقوا قرار دهند، نیكوكار باشند یعنی احسان كنند به عمل كردن بر طبق احكامی كه نازل شده . و با این بیان روشن می شود كه مراد از موصول (ما) در جمله (فیما طعموا) یا خمر است از جهت خوردن آن و یا خمر و میسر و انصاب و ازلام است از جهت خوردنی كه ممكن است به هر یك متعلق شود، و معنای آیه این می شود: حرجی نیست بر كسانی كه ایمان آورده و عمل صالح كرده اند در آنچه كه قبل از تحریم از شراب یا آن محرمات دیگر چشیده اند.اما اینكه فرمود: (اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و آمنوا ثم اتقوا و احسنوا) ظاهر اینكه فرموده : (اذاما) اینست كه خواسته است همان موضوعی را كه در (لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات ) مذكور شده تكرار كند، تا دلالت كند بر اینكه وصف ایمان و عمل صالح دخالت در حكم نفی جناح دارد، نظیر اینكه در خطاب به مؤ منین می فرماید: (ذلك یوعظ به من كان منكم یومن بالله و الیوم الاخر) و اینگونه تعبیرها در لسان عرب بسیار است ، و ظاهر اینكه فرمود: (ثم اتقوا و آمنوا) اینست كه ایمان بعد از ایمان معتبر است ، و مراد از آن همان ایمان تفصیلی است ، یعنی ایمان به یك یك احكامی كه رسول الله (صلی الله علیه و آله ) از ناحیه پروردگار خود آورده ، بطوری كه یكی از آنها را انكار و رد نكند و در حقیقت در برابر اوامر و نواهی رسول الله (صلی الله علیه و آله ) تسلیم شود، كما اینكه در سوره حدید می فرماید: (یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله ) و نیز در سوره نساء می فرماید: (و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله ) تا آنجا كه می فرماید: (فلا و ربك لا یومنون حتی یحكموك فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما) و آیات در این معنا بسیار است . و ظاهر اینكه فرمود: (ثم اتقوا و احسنوا) این است كه می خواهد بحسب اعتبار ایمان بعد از ایمان را احسان بشمارد، و این اعتبار، اعتبار صحیحی است ، چون احسان را دو معنا است ، یكی همان انجام دادن عمل است به وجه حسن و نیكویش ، و بدون اینكه در آن هیچگونه قصد سوئی در كار باشد. چنان كه در سوره كهف كه می فرماید: (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات انا لا نضیع اجر من احسن عملا) و نیز در آل عمران كه می فرماید: (الذین استجابوا لله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و اتقوا اجر عظیم ) احسان به همین معنا استعمال شده است .

دوم احسانی است كه به دیگران هم می رسد، و آن كارهای پسندیده است كه چیزی از آن كه خوش آیند باشد عاید غیر هم بشود، و در آیه (و بالوالدین احسانا) و نیز در آیه : (و احسن كما احسن الله الیك ) احسان به همین معنا است ، كما اینكه در آیه مورد بحث به معنای اول است ، به این بیان كه تقوای دینی تنها با ایمان به خدا و تصدیق به حقانیت دین و بدون ایمان تفصیلی به یك یك احكام آن ، حقش آنطور كه باید ادا نمی شود، زیرا رد كردن و نپذیرفتن یكی از احكام دین در حقیقت رد كردن اصل دین است ، و این ایمان تفصیلی هم وقتی در ادای حق تقوا كفایت می كند كه توام با عمل به آن احكام و به هر چه كه از فعل و ترك اقتضا دارند بوده باشد، و این جری عملی هم از راه انقیاد باشد، نه از روی نفاق ، پس بر كسی كه بخواهد برای آخرت خود توشه تقوا فراهم كند واجب است كه ایمان به خدا آورده و عمل صالح كند، و نیز به رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) در یك یك احكامی كه آورده ایمان بیاورد، و علاوه در تمامی این مراحل سلوكش بر سبیل احسان باشد.

سبب اینكه (تقوا) در آیه شریفه سه بار تكرار شده است

و اما اینكه سه بار تقوا را تكرار كرد و مراحل سه گانه ایمان و عمل صالح و احسان را به آن تقیید نمود برای این بود كه تاكید كند در اشاره به لزوم مقارنت این مراحل با تقوای واقعی و اینكه نباید در این مراحل هیچگونه غرض غیر دینی در كار باشد، و ما سابقا در بعضی از مباحث بیان كردیم كه تقوا یك مقام خاص دینی و معنوی نیست بلكه حالتی است روحی كه شامل تمامی مقامات معنوی می شود، به این معنا كه برای هر درجه و مقامی از مقامات معنوی ، تقوائی است مخصوص به خود آن مقام .

پس ملخص آنچه گذشت این شد كه مراد از آیه شریفه (لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا...) این است كه بر كسانی كه ایمان آورده و عمل صالح نموده اند نسبت به آنچه از شراب نوشیده و یا از سایر محرمات مرتكب شده اند حرجی نیست ، اما بشرطی كه علاوه بر ایمان و عمل صالحشان در جمیع مراحل و اطوار خود ایمان به خدا و رسول و احسان در عمل را دارا باشند، و جمیع واجبات را انجام داده و از جمیع محرمات پرهیزكار باشند.

با داشتن چنین فضائلی اگر قبل از نزول آیه تحریم و رسیدنش بگوششان و یا قبل از اینكه معنای آنرا فهمیده باشند به یكی از این پلیدی ها كه عمل شیطان است مبتلا بوده اند، حرجی بر آنها نیست و خدای تعالی از گناهان گذشته آنان صرفنظر نموده است ، و این آیه نظیر آیه شریفه ایست كه در بین آیات راجع به تحویل قبله واقع است . در پاسخ سؤ ال آنان از نمازهای گذشته كه رو به بیت المقدس خوانده اند می فرماید: (و ما كان الله لیضیع ایمانكم ).

به هر حال سیاق این كلام خود شاهد دیگری است بر اینكه آیه مورد بحث (لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح ...) متصل است به ما قبل خود، و اینكه نزولش با آنها بوده ، و اینكه این آیات آخرین آیاتی هستند كه در باب تحریم شراب نازل شده ، و نیز - همانطوری كه قبلا هم گفتیم - استفاده می شود كه بعضی از مسلمین در ایام بعد از آیات اول تحریم و قبل از این آیات دست از عمل زشت خود برنداشته بوده اند. و نیز به دست می آید كه بعد از نزول این آیات سؤ ال شده است از حال كسی كه قبل از تحریم شراب به شرب آن مبتلا بوده اند، و لابد كسانی بوده اند كه ابتلای شان به این عمل قبل از نزول تحریم بوده و كسانی بعد از نزول و قبل از فهمیدن آن و اشخاصی بعد از نزول و بعد از فهمیدن معنای آن بدون هیچ عذری و جواب این چند طایفه طوری داده شده كه هر طایفه ای حكم مساءله اش بحسب خصوص حال خودش معلوم شود، پس كسی كه با داشتن ایمان و احسان و در چنین حالی آنرا چشیده (و مسلما كسی است كه قبل از تحریم و یا از روی جهل نوشیده ) حرجی بر او نیست ، و كسی كه در غیر این شرایط و بدون عذر مرتكب شده حكمش غیر این است . این بود توجیه ما درباره آیه مورد بحث .

وجوه متعددی كه در توجیه تكرار (تقوا) در آیه شریفه گفته شده است

و مفسرین دیگر را در این آیه بحث هائی است طولانی : یكی راجع به جمله (فیما طعموا) كه خلاصه آنرا در سابق گذراندیم . یكی راجع به ذیل آیه از جهت اینكه تقوا در آن سه بار تكرار شده است ، و همچنین عمل صالح را هم تكرار نموده ، و در خاتمه احسان را ذكر كرده .

بعضی گفته اند: مراد از اینكه فرمود: (اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ) این است كه از محرم بپرهیزند، و بر ایمان و عمل صالح ثبات ورزند، و مراد از اینكه فرمود: (ثم اتقوا و آمنوا) این است : آنگاه بپرهیزند از چیرهایی كه بعدا بر آنها تحریم می شود، مانند شراب و امثال آن ، و به تحریم آن ایمان آورند. و مراد از اینكه فرمود: (ثم اتقوا و احسنوا) این است كه بر این تقوا و پرهیز از معاصی استمرار داشته و به عمل صالح اشتغال بورزند.

بعضی دیگر گفته اند: این تكرار به اعتبار حالات سه گانه استعمال تقوا است ، چون تقوا و ایمان به خدا یك مرتبه بین انسان و خودش ‍ ملاحظه می شود، یك مرتبه بین او و مردم ، و یك مرتبه بین او و خداوند متعال ، و احسان بنابراین ، احسان به مردم خواهد بود.

بعضی دیگر گفته اند: تكرار به اعتبار مراتب سه گانه مبداء و وسط و منتهی است ، و همین است حق تقوا.

بعضی دیگر گفته اند: تكرار به اعتبار آن چیزی است كه از آن باید پرهیز شود، چون از محرمات باید پرهیز كرد بخاطر محفوظ ماندن از عقاب ، و مشتبهات را باید دوری نمود، از جهت وقوع در حرام ، و از بعضی از مباحات باید اجتناب نمود از جهت حفظ نفس از پستی و تهذیب آن از آلودگیهای طبیعی .

بعضی دیگر گفته اند: مراد از تقوای اول ، پرهیز از شرب خمر، و مراد از ایمان اول ایمان به خدا است ، و مراد از تقوا دوم ادامه تقوای اول و مراد از ایمان دوم ادامه ایمان اول است . و مراد از تقوای سوم ، انجام واجبات ، و مراد از احسان ، عمل به مستحبات است .

و بعضی دیگر گفته اند: تقوای اول پرهیز از معاصی عقلی و ایمان اول همان ایمان به خدا و به زشتی این گناهان است ، و تقوای دوم پرهیز از معاصی است كه بدلیل نقل تحریم شده و ایمان دوم هم همان ایمان به وجوب اجتناب از این گناهان است ، و تقوای سوم مخصوص است به مظالم بندگان خدا، و هر گناهی كه ضرر و ظلم و فسادش عاید غیر شود، و مراد از احسان هم احسان به مردم است .

بعضی دیگر گفته اند: شرط اولی مخصوص است به گذشته و شرط دومی مربوط است به دوام بر آن و استمرار بر انجام آن در آینده ، و شرط سوم مخصوص است به مظالم بندگان .

و بر همین قیاس است اقوال دیگری كه بر هیچیك از آنها دلیلی نیست ، نه لفظی از خود آیه و نه قرینه ای از خارج هست كه بتوان بخاطر آن آیه را بر یكی از این اقوال حمل كرد، و كمی تامل در سیاق آیه و مطالب گذشته ما، این معنا را روشن می سازد.

بحث روایتی

روایاتی متضمن داستانهایی كه منجر به تحریم شراب در اسلام شده است

در تفسیر عیاشی است كه هشام بن سالم می گوید: از امام ابی عبدالله (علیه السلام ) شنیدم كه می فرمود: در بینی كه حمزه بن عبدالمطلب و رفقایش در بساط شراب خود كه نامش سكر بود نشسته بودند ناگهان صحبت از شریف به میان آمد. حمره گفت چطور می توانیم تهیه كنیم ؟

گفتند: اینك شتر برادر زاده ات علی بن ابیطالب در همین نزدیكی است ، حمره برخاست و شتر علی (علیه السلام ) را نحر نموده و كوهان و جگرش را برداشته و برای رفقای خود آورد، علی (علیه السلام ) از جریان با خبر و ناراحت شد و بعنوان شكایت نزد رسول الله (صلی الله علیه و آله ) رفت . رسول الله به اتفاق علی (علیه السلام ) به راه افتاد تا حمره را مواخذه كند، به حمره خبر دادند كه اینك رسول الله (صلی الله علیه و آله ) بیرون خانه است . حمره خیلی از این ماجرا ناراحت شد و با حالت خشم بیرون آمد. وقتی رسول الله (صلی الله علیه و آله ) دید كه حمره خشمگین است برگشت . هشام می گوید: در اینجا امام صادق (علیه السلام ) فرمود كه حمزه به رسول الله (صلی الله علیه و آله ) عرض كرد پسر ابی طالب چنان در تو نفوذ كرده كه هر جا بخواهد تو را می كشد و می برد، پس حمره بدرون خانه رفت و رسول الله (صلی الله علیه و آله ) هم برگشت .

و نیز امام صادق (علیه السلام ) فرمود: این واقعه قبل از جنگ احد بود، بعد از این واقعه آیات تحریم خمر نازل شد. رسول الله (صلی الله علیه و آله ) دستور داد تا تمام ظرفهای شراب را واژگون ساخته و شرابهای موجود را از بین ببرند، سپس برای جنگ احد خیمه بیرون زد و منادیش ندا در داد تا همه مسلمین بسوی احد بیرون شوند. مردم همه بیرون شده و حمزه نیز بیرون شد، و چون قبلا به آن حال به رسول الله (صلی الله علیه و آله ) برخورد كرده بود همه جا از آن جناب فاصله می گرفت ، تا آنكه دو لشكر روبرو شده و صف آراستند، حمزه در بین سپاهیان حمله گرانی افكند، بطوری كه در بین صفوف دشمن ناپدید شد، بعد از آنكه به قرارگاه خود برگشت و مردم تحذیرش كردند، و گفتند زنهار، ای عم رسول ! مبادا كه قبل از عذر خواهی از رسول الله (صلی الله علیه و آله ) خود را به كشتن دهی ، بیا نخست آن جناب را از خود راضی كن سپس به میدان برو، حمزه هیچ نگفت و حمله دیگری نمود، در این حمله نیز از نظرها ناپدید شد، پس از ساعتی برگشت و مردم بار دیگر تحذیرش كردند، حمزه ناگزیر روی به جانب رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نهاد، آن جناب وقتی دید كه عمویش می آید شتابان استقبالش نمود، و او را در بر گرفت ، و با او معانقه نمود، و بین دو چشم عمو را را بوسه زد، و سپس فرمود حمله كند بر این مردم ، حمره حمله دیگری نمود و در آن حمله شهید شد، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله ) بدن او را با نمره كه پارچه ایست پشمی و دارای راه راه سفید و سیاه كفن كرد.

در اینجا امام صادق (علیه السلام ) اشاره به پرده در منزل خود كرد و فرمود: نظیر این پارچه كه بر در منزل می بینی ، بعدا فرمود: قامت حمزه آنقدر كشیده بود كه وقتی رسول (صلی الله علیه و آله ) نمره را به روی صورت حمزه می انداخت پاهایش بیرون می افتاد، و اگر پاهایش را می پوشانید صورتش بیرون می ماند، ناچار نمره را به روی صورتش انداخت و با علف صحرا پاهایش را پوشانید.

امام صادق (علیه السلام ) در اینجا فرمود: بعد از شهادت حمزه شكست فاحشی به لشكر اسلامی وارد آمد، بطوری كه همه گریختند، و تنها علی (علیه السلام ) بجای ماند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: یا علی چكار خواهی كرد؟ عرض كرد جز پایداری كاری نمی كنم ، فرمود جز این هم از تو توقع نمی رفت . باز امام صادق فرمود: سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) سر بسوی آسمان بلند كرده و عرض كرد: بار الها به وعده ای كه به من دادی وفا كن چون اگر تو خود نخواهی پرستش نمی شوی .

عمر در حال مستی اشعار كفرآمیز می خواند

و در ربیع الابرار زمخشری است كه درباره شراب سه آیه نازل شده ، یكی آیه (یسئلونك عن الخمر و المیسر) است كه بعد از نزول آن بعضی از مردم ترك كردند و بعضی نكردند، حتی یك نفر شراب خورد و با حال مستی به نماز ایستاد، و در نماز هذیان گفت . به دنبال آن این آیه نازل شد: (یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوه و انتم سكاری ) باز عده زیادی از مسلمین دست از آن بر نداشته و به میگساری خویش ادامه دادند. حتی در این ایام عمر در حال مستی استخوان فك شتری را برداشته و بر فرق عبد الرحمن بن عوف كوفت ، و سرش را مجروح نمود و سپس نشست و شروع به خواندن اشعار اسود بن یغفر نمود، و بر كشته شدگان بدر نوحه سرایی كرد، و بر آنها گریست ، و آن اشعار اینها است :

و كاین بالقلیب قلیب بدر



من القنیات و الشرب الكرام



و كاین بالقلیب قلیب بدر



من السری المكامل بالسنام



ایوعدنا ابن كبشه ان نحیی



و كیف حیاه اصداء و هام



ایعجزان یرد الموت عنی



و ینشرنی اذا بلیت عظامی



الا من مبلغ الرحمن عنی



- بانی تارك شهر الصیام



فقل لله : یمنعنی شرابی



و قل لله : یمنعنی طعام



یعنی چه بسا كنیزان نغمه سرا و هم پیاله ای گرامی در چاه بدر پنهان شدند و چه بسا بزرگان كه با بزرگترین خود در چاه بدر زیر خاك رفتند و خوابیدند. آیا ابن كبشه ما را به زنده شدن بعد از مرگ وعده می دهد؟! و چه معنا دارد كه انسان پس از آنكه صدی وهام شد دوباره زنده شود؟ او اگر راست می گوید مرگ را از من بگرداند، نه اینكه بعد از پوسیدن استخوانهایم بار دیگر زنده ام كند، آیا كسی هست پیامی از من بسوی رحمان ببرد و به او بگوید كه من روزه رمضان تو را نمی گیرم ؟ آری به خدا بگویید اگر می تواند مرا از نوشیدن منع كند، اگر می تواند مرا از خوردن جلوگیری نماید.

این داستان به سمع مبارك رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) رسید، پس رسول الله خارج شد در حالیكه چنان به خشم در آمده بود و چنان به سرعت حركت می كرد كه ردایش به زمین كشیده می شد، وقتی به او رسید دست بلند كرد تا او را با چیزی كه در دست مباركش بود بزند و تادیبش كند. عمر گفت : پناه می برم به خدا از غضب خدا و غضب رسول خدا. رسول الله (صلی الله علیه و آله ) از شنیدن این كلام لحظه ای آرام گرفت ، و این آیه نازل شد: (انما یرید الشیطان ... فهل انتم منتهون ) عمر وقتی آیه را شنید عرض ‍ كرد: آری منتهی شدیم ، و دست از این عمل برداشتیم .

و در در المنثور است كه ابن جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم و ابوالشیخ و ابن مردویه و نحاس در كتاب ناسخ خود همگی از سعد بن ابی وقاص نقل كرده اند كه گفت : آیه تحریم شراب درباره سرگذشتی از من نازل شده است ، و آن سرگذشت این بود كه : روزی مردی از انصار طعامی پخت و ما را بر آن مائده دعوت كرد، غیر ما هم عده ای آمده بودند، بعد از طعام شراب سیری صرف شد، بطوری كه همه سرشار شدند، - البته این داستان قبل از تحریم شراب بود -، بعد از آنكه سرها از نشئه شراب گرم شد شروع كردند به تفاخر، انصار گفتند ما بهتریم از قریش ، قریش گفتند ما از انصار بهتریم ، مردی از آن میان دست برد و استخوان فكی كه در آن میان بود برداشت و به بینی من كوفت ، و بینی مرا شكافت ، (بینی سعد تا آخر عمرش شكافدار بود) من با آن حال به شكایت نزد رسول الله (صلی الله علیه و آله ) رفته و داستان خود را به عرض آنحضرت رسانیدم ، در جواب عرض حال من این آیه نازل شد، و آن جناب تلاوتش فرمود: (یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر...)

نقد و بررسی روایات تحریم شراب در اسلام

مؤ لف : روایات راجع به داستانهائی كه منجر به تحریم شراب در اسلام شده است از طریق عامه بسیار است ، و بسیار هم از جهت مضمون با هم اختلاف دارند. و اما بحث و گفتگو درباره احوال كسانی كه در این روایات از آنها اسم برده شده از اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله ) و اینكه شراب خورده اند چون از غرض ما اجنبی است و به كار ما (تفسیر) ارتباطی ندارند از این جهت متعرض ‍ آن نشده و می گذریم ، و اگر این اخبار را نقل كردیم غرضمان این بود كه دانسته شود بر طبق بیان سابق كه گفتیم این آیات اشعار و یا دلالت دارند بر اینكه جمعی از مسلمین بعد از نزول آیه بقره هنوز دست از شرب خمر بر نداشتند، تا اینكه این آیات نازل شد.

چنانكه این روایات هم هست كه علی (علیه السلام ) و عثمان بن مظعون حتی قبل از نزول تحریم هم شراب را بر خود تحریم كرده بودند.

در كتاب ملل و نحل رجالی را از عرب اسم می برد كه در جاهلیت شراب را بر خود تحریم كرده بودند و بعضی از آنان موفق به درك اسلام و تشرف به آن شدند، از آن جمله عامر بن ظرب عدوانی و قیس بن عاصم تمیمی ، (این شخص اسلام را درك كرده ) و صفوان بن امیه بن محرث كنانی ، و عفیف بن معدی كرب الكندی ، و اسلوم الیامی است ، كه زنا و شراب را با هم ترك گفتند، و بر خود تحریم كردند، البته اینها آحادی از مردم آنروز بوده اند كه كلمه حق بر زبانشان جاری شده است ، و گرنه عامه مردم آنروز البته - غیر از یهود - عادت به شرب خمر داشتند، و آنرا مانند آب می نوشیدند تا اینكه خدای تعالی در قرآن كریم آنرا تحریم كرد.

چیزی كه از آیات راجع به خمر استفاده می شود این است كه شراب در مكه و قبل از هجرت تحریم شده ، چنان كه آیه (قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغی ) دلالت بر این معنا دارد، چون این آیه مكی است و اگر ضمیمه شود به آیه (یسئلونك عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم كبیر و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما) كه آیه ایست مدنی در اوایل هجرت نازل شده است ، شكی باقی نمی ماند كه در اوایل هجرت ، شراب بر مسلمین تحریم بوده است .

و اگر سیاق آیات مورد بحث مخصوصا جمله (فهل انتم منتهون ) و آیه (لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا اذا ما اتقوا...) را مورد دقت قرار دهیم جای هیچ شبهه باقی نمی ماند كه ابتلای عده ای از مسلمین به این عمل در ایامی كه آیه سوره بقره نازل شده و هنوز آیات مائده نازل نشده بوده از باب دنباله عادت زشت قبلی بوده است ، عینا مانند همخوابگی با زنان بوده است در شبهای ماه رمضان ، كه چون سابقا عادت بر این عمل داشته اند دشوارشان بود كه در شبهای ماه رمضان از آن صرفنظر كنند، و مرتكب عصیان می شده اند، تا اینكه آیه (احل لكم لیله الصیام الرفث الی نسائكم هن لباس لكم و انتم لباس لهن علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب علیكم ) نازل شد و حكم قبلی را نسخ كرد.

با توجه به اینكه قبل از هجرت ، خمر تحریم شده بوده و صحابه از آن مطلع بودهاند این روایات دارای اشكال هستند

پس بخوبی روشن شد كه در این روایات از دو جهت اشكال هست :

یكی از جهت اختلافی كه در تعیین تاریخ تحریم خمر در آنها هست كه در روایت اولی تاریخ تحریم خمر قبل از جنگ احد ذكر شده بود. و در بعضی از روایات مانند روایتی كه طبری در تفسیر خود و سیوطی در در المنثور از طبری و ابن منذر و قتاده نقل كرده تاریخ آن بعد از جنگ احزاب ذكر شده است . لیكن این اشكال را تا اندازه ای می توان رفع نمود و گفت : ممكن است مراد از اینكه : تحریم خمر بعد از جنگ احزاب بوده ، این باشد كه آیات سوره مائده در آن ایام نازل شده است ، گر چه این محمل خیلی با لفظ بعضی از روایات موافقت ندارد.

دوم از جهت اینكه دلالت دارند بر اینكه شراب قبل از نزول آیات سوره مائده حرام نبوده ، و یا اگر حرام بوده حرمتش حتی برای اصحاب هم واضح نبوده است ، و حال آنكه آیه شریفه سوره اعراف صراحت دارد در تحریم مطلق (اثم )، و آیه سوره بقره هم صراحت دارد در اینكه شرب خمر (اثم ) است ، با این حال چطور در این ایام حرمت خمر برای اصحاب واضح نبوده است ؟! و اینكه كسی بگوید: حرمت (اثم ) در مكه و قبل از هجرت در ضمن یك عده از گناهان در آیه (قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغی بغیر الحق و ان تشركوا بالله ما لم ینزل به سلطانا و ان تقولوا علی الله ما لا تعلمون ) نازل شده ، و در این مدت مدید، احدی از مؤ منین از معنای آن سؤ ال نكرده و مشركین هم با اینكه بزرگترین آرزویشان این بوده كه به خیال خود نقض و اعتراضی بر قرآن وارد نمایند و جنجال راه بیندازند، درباره آن توضیحی نخواسته باشند، توجیه غیر قابل قبول و بسیار بعیدی است .

بلكه آنچه از تاریخ بدست می آید این است كه تحریم شراب مانند تحریم شرك و زنا از ناحیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نزد مشركین معروف بوده ، چنانكه ابن هشام در سیره خود از خلاد بن قره و دیگران از مشایخ بكر بن وائل از اهل علم نقل كرده كه اعشی بن قیس به قصد مكه و زیارت رسول الله (صلی الله علیه و آله ) و تشرف به اسلام بیرون آمد و قصیده ای را در مدح رسول الله (صلی الله علیه و آله ) سروده بود كه مطلعش این بیت بوده :

الم تغتمض عیناك لیله ارمدا



و بت كما بات السلیم مسهدا



نزدیكی های شهر مكه به بعضی از مشركین قریش برخورد، مردی پرسید، كجا؟ گفت : مكه ، پرسید به چه كار به مكه می روی ؟ گفت می روم تا رسول الله (صلی الله علیه و آله ) را دیدار نموده و اسلام آورم . مرد مكی گفت زنهار ای ابا بصیر، مبادا چنین كاری كنی كه او زنا را تحریم می كند. اعشی گفت : و الله قسم من با زنا سر و كاری نداشته و از تحریم آن باكی ندارم . مردمكی گفت : نه تنها زنا را تحریم می كند بلكه شراب را هم تحریم می كند، در اینجا اعشی در تصمیم خود قدری سست شد و گفت : داستان تحریم شراب كار مسلمان شدن را به تعویق می اندازد، زیرا هنوز در دل من از محبت و علاقه به شراب بقایائی است كه نمی توانم آنرا نادیده بگیرم ناچار بر می گردم و خود را یك امسال سیراب می كنم و سال دیگر بر می گردم ، اعشی برگشت به قصد اینكه سال دیگر مسلمان شود لیكن اجل مهلتش نداد.

بنابراین با اینكه همه ، حتی مشركین هم داستان تحریم شراب را اطلاع داشتند دیگر چه معنائی می توان برای روایاتی كه می گوید قبل از نزول سوره مائده شراب حرام نبود و یا حرمتش معلوم نشده بود تصور كرد؟ مگر اینكه آنها را حمل كنیم بر اینكه اصحاب در آیات قرآنی اجتهاد كرده و از آیه سوره اعراف غفلت ورزیده اند، مفسرین درباره معنی این روایات توجیهات عجیب و غریبی كرده اند، حتی بعضی از آنان گفته اند: صحابه آیه سوره بقره (قل فیهما اثم كبیر و منافع للناس ) را تاویل می كردند، با اینكه قرآن كریم قبل از این ، در آیه سوره اعراف تصریح به حرمت (اثم ) كرده و فرموده است كه مراد از این اثم ، اثم مخصوصی (خمر) است .

و كوتاه سخن اینكه ، آیات قرآن مجید درباره اینكه شراب در اسلام و قبل از هجرت تحریم شده است تصریح و تنصیص دارد، و آیه سوره مائده جز بمنظور تاكید و تشدید در تحریم قبلی و تحریك مردم در انقیاد و اینكه در انتها از این نهی الهی و اقامه حكم حرمت سهل انگاری نكنند، نازل نشده است .

روایاتی دیگر در مورد تحریم خمر و میسر و انصاب و ازلام

و در تفسیر عیاشی است كه هشام از مردی موثق و او بدون ذكر راویان بعدی (مرفوعا) از امام صادق (علیه السلام ) نقل كرده كه شخصی به آن جناب عرض كرد: از شما اهل بیت روایاتی شنیده می شود كه خمر و انصاب و ازلام كنایه از اشخاصی است .

حضرت فرمود: دروغ است ، خدای متعال هیچوقت خلق خود را - به چیزی كه نفهمند - خطاب نمی كند.

و نیز در تفسیر مزبور است كه عبدالله بن سنان از امام صادق (علیه السلام ) نقل كرده كه گفت : قدامه بن مظعون را به جرم شرابخواری نزد عمر بن خطاب حاضر كردند، گواهان هم علیه او گواهی داده بودند، عمر از علی (علیه السلام ) پرسید تكلیف چیست ؟ حضرت فرمود هشتاد تازیانه اش باید زد، قدامه عرض كرد: یا امیرالمؤ منین بر من نباید حد جاری شود، چون من از مشمولین این آیه هستم : (لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا) و آیه را تا به آخر خواند، امیرالمؤ منین (علیه السلام ) فرمود: دروغ گفتی ، تو مشمول این آیه نیستی ، چون مشمولین این آیه هر چه خورده اند بر آنان حلال بوده ، (چون قبل از تحریم آن بوده )، و جز حلال نمی خوردند و نمی آشامند.

مؤ لف : عیاشی عین این معنا را از ابی الربیع از امام صادق (علیه السلام ) و همچنین شیخ در تهذیب به سند خود از آن جناب نقل كرده اند و از طرف اهل سنت هم این معنی روایت شده است .

و اینكه فرمود: مشمولین این آیه آنچه خورده اند بر آنان حلال بوده است ، منطبق است بر بیانی كه ما سابقا درباره آیه شریفه كردیم ، مراجعه شود.

و در تفسیر طبری از شعبی نقل می كند كه گفت : درباره شراب چهار آیه نازل شده است ، نخست آیه (یسئلونك عن الخمر و المیسر...) و مردم از شنیدن آن از شرابخواری دست برداشتند، سپس آیه (تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا) كه از شنیدن آن دوباره از سر گرفتند، سپس دو آیه مائده : (انما الخمر و المیسر) تا جمله (فهل انتم منتهون ).

مؤ لف : ظاهر گفتار شعبی این است كه آیه سوره نحل آیه سوره بقره را نسخ كرده ، و دو آیه سوره مائده ، آیه سوره نحل را نسخ نموده است ، و گمان نمی كنیم بطلان این حرف برای خوانندگان عزیز محتاج به بیان زائدی باشد.

شراب در همه شرایع حرام بوده است

در كافی و تهذیب به اسناد خود از امام ابی جعفر (علیه السلام ) نقل می كنند كه فرمود: خدای تعالی هیچ پیغمبری را مبعوث نفرمود مگر اینكه در علمش گذشته بود كه وقتی دین او كامل شود كمال دین او مستلزم تحریم شراب خواهد بود، و همیشه شراب حرام بوده است ، چیزی كه هست طرز تحریم در بین مردم در شریعت هر پیغمبری نسبت به اول بعثت و آخر آن مختلف بوده ، اول بطور ملایم سپس بطور جزم و قطع ، چون اگر از همان بار اول آنرا تحریم می كردند، و شدت عمل بخرج می دادند مردم زیر بار نرفته و بطور كلی رشته را پاره می كردند، و نیز حضرت ابی جعفر (علیه السلام ) فرمود: كسی بقدر خدای تعالی در رفتار خود رعایت رفق و مدارا را نمی كند، و این هم از رفق خدای تعالی است كه تكلیف را به تدریج و به ملایمت در بین بندگان خود اجرا می نماید، چون می داند اگر یكباره تكلیف را بدوش آنان بگذارد هلاك و گمراه می شوند.

و در كافی به سند خود از عمرو بن شمر از ابی جعفر (علیه السلام ) نقل می كند كه فرمود: وقتی خدای تعالی آیه (انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه ) را نازل فرمود، اشخاصی خدمت رسول الهه (صلی الله علیه و آله ) عرض ‍ كردند: یا رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) (میسر) چیست ؟ حضرت فرمود: هر چیزی كه با آن قمار شود حتی كعب ها، و گردو پرسیدند (انصاب ) چیست ؟ حضرت فرمود: آنچه كه برای بت ها قربانی شود. پرسیدند (ازلام ) چیست ؟ حضرت فرمود: همان تیر چوب هایی كه با آن قرعه می انداختند.

و در كافی به سند خود از عطاء بن یسار از ابی جعفر (علیه السلام ) نقل می كند كه فرمود: رسول الله (صلی الله علیه و آله ) فرموده است : هر مسكری حرام و هر مسكری خمر است .

مؤ لف : این روایت از طرق اهل سنت از عبدالله بن عمر از رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نقل شده ، و لفظ آن چنین است : هر مسكری خمر و هر خمری حرام است و بیهقی و دیگران آنرا نقل كرده اند و از طریق ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) نقل این روایت كه : هر مسكری حرام و هر چیزی كه با آن قمار شود میسر است ، به حد استفاضه رسیده است .

و در تفسیر عیاشی از ابی الصباح از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده كه فرمود: من از آن جناب از (نبیذ) و (خمر) پرسیدم كه آیا هر دو به یك منزلت و هر دو حرامند؟ فرمود: نه ، نبیذ به منزله خمر نیست ، زیرا خدای تعالی خمر را حرام كرده چه كم باشد و چه زیاد، كما اینكه میته و خون و گوشت خوك كم و زیادش را حرام نموده ، و رسول الله (صلی الله علیه و آله ) از هر مشروبی مسكرش را تحریم كرده ، و البته هر چه را كه رسول الله (صلی الله علیه و آله ) تحریم كند خدا تحریم كرده است .

و در كافی و تهذیب به اسناد خود از امام موسی بن جعفر (علیه السلام ) نقل كرده كه فرمود: خدای تعالی شراب را حرام نكرده از جهت اینكه با اسم آن دشمن است ، بلكه آنرا تحریم فرموده برای خاطر آثار سوء و عاقبت وخیم آن ، بنابراین هر چیزی كه در اثر و عاقبت سوء با آن شریك باشد آن هم خمر و حرام است و.

و در روایت دیگری است كه هر چیزی كه كار خمر را بكند خمر است .

مؤ لف : اخبار در حرمت خمر و میسر از طریق شیعه و سنی از حد شمار بیرون است ، اگر كسی بخواهد به همه آنها اطلاع پیدا كند باید به كتب حدیث مراجعه نماید.